"
next
مطالعه کتاب خاطرات يک نجات يافته (از دام بهائيت)
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

خاطرات يك نجات يافته

مشخصات كتاب

برگرفته از:

مجله ايام

مقدمه

خانم مهناز رئوفي، در محيط بهائي رشد يافت، اما فسادها و تناقضهايي كه در كار همكيشان خود (بويژه سران محفل بهائيت) ديد، وي را بشدت از اين مسلك بيزار كرد و اين امر، همراه با مطالعه مستقيم درباره اسلام، باعث تشرف او به اسلام و تشيع گرديد. خاطرات خانم رئوفي كه اخيرا تحت عنوان «سايه شوم؛ خاطرات يك نجات يافته از بهائيت» توسط انتشارات كيهان نشر يافته، حاوي نكات بسيار جالبي در افشاي مواضع ضد اسلامي و ضد انقلابي تشكيلات بهائيت است. با هم بخشهايي از آن را مي خوانيم: بهائيان دو دسته اند

فساد اخلاقي در بهائيت

در بهائيت هر گونه تعصبي ممنوع است و اين ريشه در سياست استعمار دارد كه با ترويج اين اعتقاد، تعصب ملي، تعصب ديني، تعصب وطني و هر عرق و علاقه و غيرتي را از انسان مي گيرد تا به راحتي بتواند بهره كشي كند... خيلي از خانمها [ي بهائي]... لباسهاي نازكي مي پوشيدند و منظره بسيار كريه و زشتي به وجود مي آوردند و روِ ساي تشكيلات چيزي به آنها نمي گفتند و آزادي مطلق داده بودند. ديگر كسي حق اعتراض نداشت.

بي بند و باران تشويق هم مي شوند

در جامعه مسلمانها، هر كس در رعايت حجاب و يا خلوت با اجنبي كوتاهي نمايد مورد اعتراض و بازخواست افكار عمومي (و نه تشكيلاتي) واقع شده و با او برخورد مي شود و در جامعه بهائي هر كس بي حجاب تر باشد به اصطلاح باكلاستر و بافرهنگ جلوه مي كند و هر كس براي ايجاد ارتباط با اجنبي راحت تر و در واقع گستاخ تر باشد امروزي تر و در تشكيلات از عزت و احترام بيشتري برخوردار خواهد بود. من در مقايسه اين دو جامعه وقتي به اعمال و رفتار بعضي از مسلمانان...، خصوصا... به خلافكاران و معصيت كاران، فكر مي كردم، مي ديدم آنها كساني هستند كه تربيت مذهبي نشده اند و از احكام و دستورات اسلام سرپيچي كرده اند... اما در بهائيان اگر اعمال خلافي سر مي زند براي اين است كه هيچ گونه مانع شرعي ندارند. در واقع اسلام را نمي شود در اعمال مسلمانان جستجو كرد ولي بهائيت را در اعمال بهائيان مي توان يافت؛ چون اگر اعمال نابجايي از افراد مسلمان سر مي زند به علت بي توجهي به تعليمات اسلام است.

ديگر به بهاء و عبدالبهاء ايمان ندارم

خانم مهناز رئوفي در شرح گفتگوي خود با يك فرد بهائي (به نام آقاي منطقي) در خانه خويش، در ايام ناراحتي شديد خود از سران محفل بهائيت مي گويد: در حالي كه وسايلم را جمع مي كردم چشمم به تابلوي عكس عبدالبهاء افتاد. با عصبانيت تابلو را برداشتم و بر زمين كوبيدم و با هر دو پا روي آن ايستادم و گفتم: تشكيلاتي كه ارمغان اراجيف توست مرا بدبخت كرد... آقاي منطقي لبخند تلخي زد و گفت: تو خيلي اشتباه كردي. اتفاقا اعضاي محفل حرفه اي ترين خلاف كاريهاي دنيا هستند و كثيف ترين گناهان از آنان صادر مي شود.

1 تا 3